وبلاگ شخصی همایون سلحشور فرد

این وبلاگ تجمیع وبلاگ های جداگانه قبلی ام است

وبلاگ شخصی همایون سلحشور فرد

این وبلاگ تجمیع وبلاگ های جداگانه قبلی ام است

بایگانی

۱۰۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آیت الله جوادی آملی» ثبت شده است

266

اصل دعوت بر اساس «ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِی أَحْسَنُ» (1﴾ سامان می‌پذیرد. برای توده مردم که دسترسی به این راه های عقلی ندارند، بهترین راه مَثَل است؛ لذا مقدمتاً ذکر می‌کند، فرمود «وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنّاسِ فی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ» (2) تا اینها متذکر شوند.

سرّ آن این است که مستحضرید مَثَل تعلیم نیست، برهان نیست، با مَثَل نمی‌شود چیزی را به کسی آموخت، ممکن است او تقلیداً چیزی را حفظ کند، ولی از مَثَل، تشبیه، تمثیل کاری ساخته‌ نیست؛ ولی می‌فرماید با اینکه ریشه اصلی مَثَل در حکمت هست، این مَثَل، کار تعلیمی ندارد.

  • همایون سلحشور فرد

265

بارها به عرض شما رسید، آدم که مشهد مشرّف می‌شود، مشاهد مشرفه هر کدام از ائمه، این زیارت نورانی «جامعه کبیره» را می‌خواند، گذشته از آن ثواب های خودش و شفای مرضا و قضای حوایج و ده ها حاجت دیگر، از آنها می‌خواهد که باسواد شود.

این باسواد شدن که گناه کبیره نیست، کسی می‌خواهد مُلّا شود، یعنی مثل شیخ انصاری یا آخوند خراسانی بشود، این ‌طور که ما از سواد فاصله می‌گیریم، با سواد شدن معصیت نیست، نشانه‌اش همین است که ما این ‌طور فکر می‌کنیم که نباید مثل آخوند خراسانی شد؛ اصلاً ما حرم مشرّف می‌شویم، برای اینکه باسواد بشویم و برگردیم.

  • همایون سلحشور فرد

264

اینکه می‌گویند «یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود»؛ این جمله دومی، تفسیر اولی است.

یکی بود معلوم است؛ اما یکی نبود، خدا یکی نیست که دومی داشته باشد.

یکی بود؛ یعنی همین خدا که یکی بود، یکیِ عددی نبود ... در بیانات نورانی امام سجاد(علیه السلام) دارد خدا یکی نیست؛ نه مثل اینکه بگوییم یک درخت، یک انسان، یک ستاره، یک شمس و یک قمر؛ یعنی یکیِ عددی نیست که زیرمجموعه کمّ باشد.

یکی بود، اما یکی نبود ... آن‌گاه این را جمله بعد تفسیر می‌کند، غیر از خدا کس دیگری نبود.

اما اینکه می‌گوییم خدا یکی بود، یکی آن طور نیست که بگوییم، زید یکی بود عمرو یکی بود، آسمان یکی بود، درخت یکی بود، قمر یکی بود، شمس یکی بود، بلکه یکی بود، اما یکی نبود یعنی وحدت او وحدت عددی نبود.

  • همایون سلحشور فرد

263

عقل هرگز آن قدرت را ندارد که مهندسی کند، عقل در جایی هم که می‌فهمد، می‌گوید «عدل حَسَن است، ظلم قبیح است»؛ مثل اینکه می‌گوید «آتش گرم است، دو دو تا، چهار تاست».

نه دو دوتا را عقل آفرید، نه آتش را عقل آفرید ... عقل هیچ کاره است، مگر اینکه چراغ روشنی است. آفتاب هیچ کاره است، آفتاب که مهندس نیست، آفتاب فقط نشان می‌دهد که کجا راه است، کجا چاه است.

مهندس عالم، ذات اقدس الهی است، به وسیله انبیا و اولیا راه را به نام دین مشخص کرده. عقل منبع دین نیست، عقل کاشف است، نه اینکه عدل را او آفریده باشد، یا حُسن را او به عدل داده باشد.

  • همایون سلحشور فرد

262

الآن شما مستحضرید از دورترین زمان تا حالا، برخی ها مشکل اموی و مروانی داشتند؛ نظیر استکبار و صهیونیست فعلی که غرض سیاسی و مرض دارند «فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» (1﴾ بود. یا «صفّین» را راه‌اندازی کردند، یا جنگ «جمل» را راه‌اندازی کردند و مانند آن.

ولی برخی ها گرفتار شبهه علمی بودند، این سلفی از سابق بود و از دور زمان بود. هر وقتی که روحانیت و جامعه حوزوی ساکت باشد، ساکن باشد، دخالت نکند، وهابیّت با سعودی می‌سازد، سیاست را سعودی می‌گیرد، مذهب را وهّابی می‌گیرد، مسجدین و حرمین را وهّابی می‌گیرد، سیاست و سلطنت را سعودی می‌گیرد. این «تِلْکَ إِذاً قِسْمَةٌ ضیزی» (2).

الآن به برکت قیام امام(رضوان الله علیه)، خون های پاک شهدا، با کوشش رهبری و مراجع، بزرگ ترین همایش را حوزه علمیه قم دارد انجام می‌دهد؛ شما عزیزان باید همّت به خرج دهید و با اینها مصاحبه داشته باشید، گفتگو داشته باشید، اینها با دست پر از این کشور برگردند.

اینها از 83 کشور آمدند، این کار آسانی نبود، همه مسؤولین، مراجع، حوزوی ها، دانشگاهیان تلاش و کوشش کردند، تقریبی ها تلاش کردند تا اینها بیایند.

  • همایون سلحشور فرد

261

درباره بنی اسرائیل سخن خدا این است که «اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ» (1)؛ درباره امت اسلامی دارد که «فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُمْ» (2) خیلی فرق است که انسان به یاد «نعمت» باشد و شاکر یا به یاد «ولی نعمت» باشد و محبّ.

اگر به یاد نعمت بود «شکر نعمت نعمتت افزون کند»؛ اگر به یاد «ولی نعمت» بود، خودت را افزون می‌کند؛ یعنی بالا می‌آیی.

اینکه فرمود «لَئِنْ شَکَرْتُمْ َلأَزیدَنَّکُمْ» (3) نه «لأزیدنّ نعمتکم»، ما شما را بالا می‌آوریم، وقتی شما را بالا آوردیم، درجات ایمانی شما بالا می‌آید؛ دیگر «لام» محذوف نیست که ما بگوییم آیه سوره «انفال» با آیه سوره «آل‌عمران» یکی است، نه خیر، دو تاست و کاملاً فرق دارد. در یک جا فرمود «لَهُمْ دَرَجاتٌ» (4) یک جا فرمود «هُمْ دَرَجاتٌ» (5) نه اینکه «لام» محذوف است.

وقتی انسان بالا آمد با خودِ درجه یکسان می‌شود، با خودِ درجه متّحد می‌شود، می‌شود «فَأَمّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ ٭ فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ» (6﴾، نه «له».

  • همایون سلحشور فرد

260

اما درباره اینکه قلب گاهی ادبار دارد، گاهی اقبال دارد و همه ما موظف هستیم مواظب قلب خود باشیم، اینکه در بیان حضرت امیر(علیه السلام) نقل شد که فرمود «إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَی النَّوَافِلِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَی الْفَرَائِض» (1).

ما بین اقبال و ادربارِ قلب با خستگی بدن کاملاً فرق می‌گذاریم؛ اگر کسی قلب‌شناس باشد و مراقب قلب خود باشد، می‌داند که به نماز شب علاقه‌مند است، منتها حالا چون خسته است خوابش برد، این غیر از آن است که حوصله نماز شب نداشته باشد، علاقه نداشته باشد.

در آن جا حضرت فرمود قلب گاهی اقبال دارد، گاهی ادبار، فرمود آنجا که قلب حال ندارد، فعلاً علاقه ندارد، آن را تحمیل نکنید، اگر تحمیل کردید ممکن است که از واجب ها هم باز بماند.

یک بیان نورانی از پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شد که همان بیان برای مؤمنین هم هست آن بیانی که درباره حضرت هست، فرمود که «تَنَامُ عَینِی وَ لا تَنَامُ قَلبی» (2)؛ ... این قلب هرگز نمی‌خوابد.

  • همایون سلحشور فرد

عمل، عامل را رها نمی‌کند

259

می‌فرماید این همان است که شما عمل کردید «ذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ» نه «بما کنتم تکسبون»؛ یعنی آنچه را شما می‌بینید عین عمل شماست ... می‌فرماید عین کارتان را دارید می‌چشید.

معلوم می‌شود این کارهای ما ظاهری دارد که انسان به حسب ظاهر آن را می‌بیند، باطنی دارد که باطن آن همان سَم و مهلک است «ذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ» ...

انسان نمی‌داند که هیچ ممکن نیست کسی بتواند نسبت به دیگری بد کند «الّا بالعرض»، تصمیمی که می‌گیرد مثل سمّ مهلک است، اراده تصمیم و نیت سوء و کار بدی که دارد انجام می‌دهد، در درجه اول محدوده خود را آسیب می‌رساند.

این مثل کسی است که در درون منزل خود کَنیفی بدبو بکَند، آن وقت عابران کوچه و کوی و برزن که ردّ می‌شوند، بوی کَنیف گاهی به آنها هم آسیب می‌رساند، وگرنه هیچ ممکن نیست کسی در حق دیگری کار خوب بکند و هیچ هم ممکن نیست کسی در حق دیگری کار بد بکند، بلکه تمام کارها در درجه اول در حیطه هویّت خود آدم انجام می‌شود ...

  • همایون سلحشور فرد

258

ضلالت هرگز ابتدایی نیست، ضلالت، کیفری است و ضلالت، امر وجودی نیست، امر عدمی است؛ یعنی خدا شخص را به حال خودش رها می‌کند ...

«یُضلل» به خدا اسناد داده می‌شود؛ معنای آن این نیست که ـ معاذ الله ـ خدا کسی را بیراهه می‌برد و ضلالت ابتدایی هم ندارد که خدا ابتدائاً کسی را گمراه کند.

  • همایون سلحشور فرد

257

کسانی که اهل وحی و دیانت نیستند، حقوق آن ها، اخلاق آن ها، تبصره‌ها و مواد کاربردی، هیچ کدام صبغه علمی ندارد، برای اینکه آیین‌نامه‌های این ها، مواد مصوب مجلس آن ها به مبانی وابسته است؛ مبانی آن ها هم مثل استقلال، حرّیت، امنیت، امانت، محیط زیست، زندگی مسالمت آمیز و مانند آن است که این ها مبانی مشترک پذیرفته شده بین الملل است و کلید همه این مبانی یعنی «مبنی المبانی»، عدل است، همه این ها در محور عدل سامان می‌پذیرد، عدل هم مفهوم آن خیلی شفاف و روشن است ...

عدل، یعنی «وضع کل شیء فی موضعه»، تا اینجا مشترک بین موحد و ملحد است، چون آن ها که خدا را قبول ندارند هم مجلسی دارند، قانون وضع می‌کنند، آیین نامه دارند، تبصره دارند، مواد دارند، مواد را از مبانی می‌گیرند؛ اما مبانی را بدون منبع در دست دارند.

عدل که عبارت از «وضع کل شیء فی موضعه» است، اینها نمی‌دانند جای اشیا کجاست، چون جای اشیا را اشیاآفرین می‌داند، جای اشخاص را اشخاص آفرین می‌داند؛ لذا دست آن ها خالی است.

  • همایون سلحشور فرد