وبلاگ شخصی همایون سلحشور فرد

این وبلاگ تجمیع وبلاگ های جداگانه قبلی ام است

وبلاگ شخصی همایون سلحشور فرد

این وبلاگ تجمیع وبلاگ های جداگانه قبلی ام است

بایگانی

۱۵ مطلب با موضوع «وبلاگ تکلیف الهی :: شهداء و دفاع مقدس» ثبت شده است

استاد حبیب احمدزاده، اهل آبادان، بسیجی 8 سال دفاع مقدس (سرباز تیر اول تا تیر آخر جنگ) و عضو هیأت علمی دانشگاه هنر سلسه گفتگوهای جالبی در برنامه تلویزیونی مثبت نگاتیو در شبکه مستند داشت که بخش هایی از آن را جدا کردم و به شرح ذیل در سایت روشنگری بارگزاری کردم:

1-ماجرای خوابیدن روی سیم خاردار برای عبور رزمندگان
2- آیا اسب امام زمان (عج) هم غیبت می‌کند؟!
3-داستان خطای نارنجک
4- داستان عکس آخرین 5 نفر
22 مرداد 1402- مشاهده فیلم کامل گفتگو
5- ماجرای قمقمه های آبی که بر زمین ریخته شد
29 مرداد 1402- مشاهده فیلم کامل گفتگو

نقدها ونظرات ذیل فیلم های بارگزاری شده در سایت روشنگری را هم ببینید، به خصوص قسمت سوم

وبلاگ تکلیف الهی

  • همایون سلحشور فرد

حال که صحبت از آغوش رایگان و روز جهانی بغل کردن مطرح شده است جا دارد بعد سی سال فراتر از این شعارهای فانتزی -که اغلب با مقاصد حقیر نفسانی مطرح می‌شود-، بهترین تجربه خودم در این زمینه را بازگو کنم.

یک سال پس از پایان جنگ تحمیلی، سیدمحسن ضابطی خودش را به قافله شهدا رساند. با خبر شهادت رفقایش به دست اشرار ضدانقلاب در کردستان خیلی بی‌قرار شده بود، ولی با ما حرفی از رفتنش نزده بود.

پس از شهادتش با خودم فکر می‌کردم که بی‌معرفت یک خداحافظی از ما نکرد که روبوسی کنیم و در آغوشش بگیریم و ... تا این یک شب به خوابم آمد، بدون اینکه حرفی بزند گویا پیرو یک قرار قبلی و در پاسخ به گلایه ام فقط به قصد در آغوش  گرفتن من آمده بود.

  • همایون سلحشور فرد

پیش نشست می‌گذارند با عنوان حکمرانی در مکتب شهید سلیمانی.

هیچ حرفی هم ندارند بزنند جز یک مشت حرف‌های بدیهی و کلیشه‌ای و تکراری که آدم را یاد این ضرب‌المثل می‌اندازد:

«ﺍﺯ ﮐﺮﺍﻣﺎﺕ ﺷﯿﺦ ﻣﺎ ﭼﻪ ﻋﺠﺐ/ ﭘﻨﺠﻪ ﺭﺍ باز ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﻭﺟﺐ.

ﺍﺯ ﮐﺮﺍﻣﺎﺕ ﺩﯾﮕﺮﺵ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ/ ﺷﯿﺮﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺍﺳﺖ.

ﯾﮏ ﮐﺮﺍﻣﺎﺕ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﺩ/ ﺍﺑﺮ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﺩ.

ﺯﻥ ﻧﻮ ﺭﺍ ﻋﺮﻭﺱ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ/ﻣﺮﻍ ﻧﺮ ﺭﺍ ﺧﺮﻭﺱ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ.

ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺟﻮﯼ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﺁﺏ ﺍﺳﺖ/ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ خواب ﺍﺳﺖ‏».

اساتید در این نشست می‌گویند که حاج‌قاسم اخلاص داشت، صداقت داشت، شجاعت داشت و ... و حیف که در این فرصت کوتاه فرصت نداریم روی تک تک این موارد بحث کنیم!

حضرات ظاهراً حرفی برای گفتن ندارند، کمبود وقت را بهانه کرده‌اند.

اگر به اندازه آسفالتی که اجازه نمی‌دهید ماشین سنگین (اتوبوس ایاب و ذهاب کارکنان) از روی آن رد شود تا مبادا آسیب ببیند، نگران زیرمجموعه‌تان بودید، ما باور می‌کردیم که درکی از حکمرانی در مکتب حاج‌قاسم دارید.

  • همایون سلحشور فرد

«طوری رفتار کنید که در شان یک مسؤول و یک فرمانده است.

آنطور رفتار کنید که برادرتان درک کند واقعاً شما دلسوزش هستید.»*

من یک مسؤول واقعاً دلسوز می‌شناسم که برای حاج‌قاسم سلیمانی مراسم یادبود برگزار می‌کند، به شهداء اداء احترام می‌کند، هر سال اربعین به کربلا می‌رود و ...

من حالا واقعاً درک می‌کنم که چقدر دلسوزم است.

آخرین دلسوزی‌اش برای من این بوده که به تلافی شکایتی که نزد یکی از مراجع قانونی نسبت به یکی از تصمیماتش طرح کردم، دستور داده تمامی مزایایی که جزو اختیاراتش است، از من سلب شود.

در ماه مبارک رمضان که ماه رسیدگی به زیردستان در سیره بزرگان دینی ماست، کمک‌هزینه‌ای که برای ماه روزه‌داری به بن‌کارت همه کارکنان واریز کردند، به من ندادند و من وقتی بن‌کارت را در اختیار خانواده‌ام قرار دادم و آن‌ها هنگام خرید یک جاروی توالت در مغازه کنف شدند، متوجه خالی بودن موجودی حساب بن‌کارتم شدم و پس از پاس‌کاری شدن بین واحدهای مختلف اداره، از عمق دلسوزی آن مسؤول محترم نسبت به خودم باخبر شدم.

  • همایون سلحشور فرد

«هوشیار باشید که جوّ ادارات به جوّ غیر اسلامی تبدیل نگردد.

همکاران عزیز که در سنگر ادارات خدمت می‌کنید! مسؤولین محترم ادارات! به هوش باشید که این مقامات و پُست و منصب‌های دنیوی ماندنی نیست، کما اینکه اگر ماندنی بود به شما نمی رسید.

هوشیار باشید که جوّ ادارات به جوّ غیر اسلامی تبدیل نگردد.

خدای نخواسته دشمنان اسلام به پشت این میزها که پایگاه‌های خدمت به مستضعفین است رسوخ نکنند.

چشم مستضعفین در انتظار خدمات شماست.»*

قبل‌ترها تصوّر می‌کردیم جوّ غیر اسلامی یعنی جوّی که ظواهر شرعی در آن رعایت نشود؛ ولی حالا فهمیدیم جوّی که در آن کسی جرات انتقاد، شکایت و اظهار نظر نداشته باشد نیز جوّ غیر اسلامی است گرچه ظواهر شرعی در آن رعایت شود.

البته بهتر است بگوییم چنین جوّی ضدّ اسلامی و ضدّ انقلابی است؛ چون وقتی مردم می‌بینند مدّعیان دین‌مداری و انقلابی‌گری چنین جوّی را ایجاد کرده‌اند، از اسلام و انقلاب منزجر می‌شوند.

در واقع چنین دم و دستگاهی می‌شود کارخانه‌ی ضدّ انقلاب‌ پروری

پی‌نوشت:

 *- کتاب «یادداشت‌های ناتمام»، صفحه۸۰، وصیّت‌نامه شهید علی سمندریان

 

لینک در وبلاگ تکلیف الهی

لینک در کانال تکلیف الهی

  • همایون سلحشور فرد

«همیشه باید بعد از طرح یک مساله، این سؤال مطرح بشود که برای پیاده کردن آن چه باید کرد؟» *

یعنی اینکه گرامی‌داشت هفته دفاع مقدس صرفاً به برانگیختن احساسات نوستالوژیک و رومانتیک نیست، بلکه باید این سؤال مطرح بشود که برای پیاده کردن روحیات آن دوران در عرصه جامعه و زندگی و کار و مدیریت چه باید کرد؟

گرامی‌داشت هفته دفاع مقدس یعنی صنعت داروسازی ما ایراد دارد اگر مردم محتاج دارو و واکسن خارجی هستند.

گرامی‌داشت هفته دفاع مقدس صنعت خودروسازی ما اگر نتواند خودروی بومی و ارزان و باکیفیت تولید کند، به درد جِرزِ لای دیوار می‌خورد.

گرامی‌داشت هفته دفاع مقدس یعنی راه حل مشکلات اقتصادی همان راه حل مشکلات نظامی است و آن عبارت است از گوش دادن به حرف امام جامعه.
امام خمینی: حصر آبادان باید شکسته شود.
امام خامنه‌ای: آقایی و سروری دلار باید شکسته شود.

گرامی‌داشت هفته دفاع مقدس یعنی دانشمندان خودت را تحقیر نکن؛ بیگانگانی هم که با ذوق‌زدگی از موفقیت‌هایشان می‌گویی، پس از بارها شکست و سال‌ها آزمون و خطا به موفقیت رسیده‌اند.

گرامی‌داشت هفته دفاع مقدس یعنی استاد علوم انسانی اگر فقط نظریات شرک‌آلود بیگانگان را برای دانشجوهایش سق بزند و از خودش هیچ ایده و فکر و نظریه‌ای نداشته باشد، استاد نیست، بلکه صرفاً یک دستگاه ضبط و پخش است.

  • همایون سلحشور فرد

شهیدزدایی و حذف کلمه مقدّس شهید از تابلوهای شهر، هنر جدید جماعت تکنوکرات و اصلاح‌طلب نیست.

 

این یادداشتم در شهریور ماه ۷۶ در نشریه صبح (به مدیر مسؤولی برادر مهدی نصیری) در اعتراض به این پدیده شوم منتشر شد:

 

 

سپس سال ۹۲ به میمنت ورود دهه هفتادی‌ها به مراکز آموزش عالی و دانشگاه‌ها، در بخشی از سلسله مطالب "رنجنامه‌های دهه ۷۰"، این یادداشت را به همراه مستندات و تصاویر مربوط بازنشر کردم:

 

شهید زدایی، هنر تکنوکرات ها در دهه70+تصاویر

  • همایون سلحشور فرد

نزدیک 30 سال قبل که از مراسم روز هفتم ارتحال امام خمینی (ره) در دانشگاه تهران برمی گشتیم، شهید سیّد محسن ضابطی به سربازی که در محوطه ساختمان وزارت کشاورزی نگهبانی می داد «خسته نباشید» گفت و به ما هم گفت «من همیشه به این سربازها خسته نباشید میگم»

بعد شهادتش در سال 69 فهمیدم که در فرماندهی گردان شهداء سقّز مسوولیت داشته؛ یعنی از بس به نیروهای زیر دستش «خدا قوّت» و «خسته نباشید» می گفته ‌که ملکه و عادتش شده بود و خارج از حوزه مسوولیتش هم هر کجا سربازی را در حال نگهبانی می دیده، او را با کلام و اشاره اش مورد تفقّد قرار می داد‌.

شاید این رفتار خیلی طبیعی و عادی به نظر برسد اما دلیلی که باعث شده امروز بعد نزدیک 30 سال به این ماجرای ساده بپردازم، آن است که می بینم همین رفتار به ظاهر سهل و آسان، برای برخی صاحب منصبان - که چه بسا روزگاری همسنگر همین شهداء بوده اند و امروز نیز مُدّعی اخلاق و ارزش ها هستند- گاهی بسیار سخت و ثقیل می آید.

  • همایون سلحشور فرد

چندی قبل در یک مراسم یادمان شهداء یک مداح اینچنین سخن به مدح میزبانان گشود که «ویژگی و امتیاز مسؤولین اینجا این است که حقیقتاً پایبند به فرهنگ شهداء هستند»

لذا باز هم احساس تکلیف کردم که مروری کنم بر معیارهای یک مسؤول پایبند به فرهنگ شهداء.

یک مسؤول پایبند به فرهنگ شهداء در بهره مندی از امکانات رفاهی کمتر از نیروهای زیردستش است (1)

از امکانات تحت اختیارش چشم پوشی می کند، به خودش سختی می دهد تا نیروهایش در آسایش باشند (2)

هرگز هیچ تفاوتی بین خود و زیرمجموعه اش برای برخورداری از امکانات قائل نیست. (3)

لذا خوش موقعیت ترین پارکینگ های سازمان را به خود و مدیرانش اختصاص نمی دهد. (4)

و هرگز او و مدیرانش شأنی فراتر از زیرمجموعه شان قائل نیستند که بخواهند تصویب کنند فقط مدیران مجازند با هواپیما به مأموریت بروند. (5)

چرا که به شدت معتقدند که زیردستانشان نباید احساس کنند که با مدیرانشان فرق دارند. (6)

  • همایون سلحشور فرد

رنجنامه های دهه هفتاد/33

از حسینیه حاج همّت تا هیأت طلافروشان(درد دل مکتوب یکی از بسیجیان اکیپ تفحّص شهداء)/4 (بخش پایانی)

 ... آیا آنقدر که در رابطه با طرز کار دوربین های جدید ویدیویی "پاناسونیک" -که این همه در پشت جلد مجله ها و روی بدنه اتوبوس ها و تابلوهای خیابانها تبلیغ می کنند-، در رابطه با شهیدی که حسینیه دو کوهه و اتوبانی در تهران به نام اوست تبلیغ کرده اند؟!

چه می شد اگر معرفی اسوه ها در کانال های تلویزیونی فقط محدود به برنامه نیم ساعته "روایت فتح" -که آن هم هفته ای یک بار است- نمی شد و لااقل به اندازه کلاس های آشپزی تلویزیونی و پیام های بازرگانی -که هر شب از تلویزیون نشانِ ملّت می دهند- از تفحّص و بچه های شهید فکّه، طلائیه و شلمچه تصویر نشان بدهند؟

چه می شد اگر در اتوبان شهید چمران و شهید همّت حداقل تابلویی در دیدرس مردم نصب می کردند و شمّه ای از زندگی و فداکاری های این دو سردار شهید یا گزیده ای از سخنان آنها را روی آن می نوشتند تا نسل جوان بدانند این آرامش و امنیتی را که دارند مدیون چه کسانی هستند؟!

چه می شود اگر وزارت آموزش و پرورش یک برنامه ای بریزد و در مدارس هر ناحیه، هفته ای یک روز بچه های مردم را به آسایشگاه های جانبازان ببرند یا بچه های جانباز و بسیجی های قدیمی را به مدراس دخترانه و پسرانه دعوت کنند تا در یک محفل خودمانی و صمیمی، نسل جوان و نوجوان ما حماسه شهیدان 8 سال جنگ را بشنوند؟!

نسل جوان تشنه الگو است، تقصیری هم ندارد، اقتضای جوانی همین است؛ حالا اگر ما به او اسوه واقعی "جوان ایرانی"، یعنی شهدای دلاورمان را ارائه ندهیم، ویدیو و ماهواره و باندهای فساد و فحشاء و تباهی که بیکار نیستند!

آنها غفلت ما را به نحو احسن (!) جبران می کنند، کما اینکه تا به حال هم کرده اند! ...

  • همایون سلحشور فرد